فرشته ی از راه رسیده ی من...

ای مرغ دلم از این قفس بیرون شو...لیلات تو را می طلبد مجنون شو

تبلیغات تبلیغات

اولین قدم

بیش از ده نفر بودند. به تنهایی نمیتونستم با همه مصاحبه کنم از سجاد خواستم بیاید کمک تا نشان دهم برای وقتشان که هر کدام از گوشه ای از تهران آمده بودند، ارزش قائلم و شرمنده حضورشان نشوم. ای کاش میتوانستم همه را استخدام کنم و هیچکدام نا امید برنگردند. طبیعتا نمیشود. از بین این دوازده نفر چهار نفر متاهل بودند که به درد کار من نمیخورند. دو نفر فاصله محل سکونتشان به دفتر زیاد بود و دو نفر نیز مهارت ارتباطی نداشتند.
ادامه مطلب

شمشیر

انتخاب منشی را انجام دادم. سرانجام تسلط به زبان انگلیسی و فرانسه را به سابقه کار ترجیح دادم و مینو را انتخاب کردم. به امور دفتری و بایگانی هم مسلط است و احتمال کمی دارد از انتخابش پشیمان شوم و حالا از اینکه منشی دفترم به دو زبان خارجی مسلط است به خودم میبالم. امروز جلسه دادگاه پر تنش بود. همکار عزیز ( وکیل طرف مقابل) شمشیر را از رو بسته بود. به ظاهرش میخورد با سابقه باشد اما بسیار غیر حرفه ای عمل میکرد و در استراتژی دفاع دچار اشتباه محاسباتی شده بود.
ادامه مطلب

انشانتی

از اولین اصولی که در دوران کاراموزی آموختم این بود که موکل بدون معرف را نپذیرم اما خانم سر گذاشت در دفتر که میخواهم فلانی را ببینم و از آنجا که مرغش یک پا داشت سخت گیری نکردم تا بیاید حرف دلش را بزند و بعد به بهانه ای خودم را خلاص کنم. چهل دقیقه حرف زد! از بدی ها و ظلم و ستم هایی که همسرش طی بیست و پنج سال زندگی به او و فرزندانش روا داشته حرف زد. اصولا یک طرفه به قاضی نمیروم و به صرف حرف یک طرف، طرف دیگر را قضاوت نمیکنم ولی در نظرم شوهر بسیار ظالم و
ادامه مطلب

حاچ خانوم

اخلاق من مثل سگ میماند(البته که سگ ها خیلی هم خوش اخلاقند و دوست داشتنی) تا تماس ضروری نباشد جوابشان را نمیدهم مشاوره مجانی هم اصلا و ابدا اما یک حاچ خانومی هست گاهی تماس میگیرد و مشاوره میخواهد. چنان این حاچ خانوم به دل من مینشیند که گاهی بیش از نیم ساعت تلفنی حرف میزنیم. تاحالا هم ندیدمش و نمیدانم شماره من را چطور پیدا کرده اما هر وقت شماره اش را میبینم با ذوق جوابش را میدهم امروز جلوی دادگستری ایستاده بودم زنگ زد، به خودم آمدم دیدم سی و شش دقیقه باهم
ادامه مطلب

وبلاگ های پیشنهادی

جستجو در وبلاگ ها